پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

مجتبی جیریایی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۲۳
بهمن
اکثر مردم ترجیح می دهند
فرشتگانی سقوط کرده باشند
تا شامپانزگانی تکامل یافته 
به همین سبب به مذهب
بیشتر از علم علاقه مندند .

  • مجتبی جیریایی
۰۷
بهمن

قانون دو پا:
اگر در زمانی که درشرکتی مشغولی در موقعیتی قرارگرفتی که متوجه شدی نه چیزی یادمی‌گیری ونه مشارکتی داری از دو پات استفاده کن و بروجای دیگه.

  • مجتبی جیریایی
۲۷
دی

از قورباغه ای که ته چاهی زندگی می کرد، پرسیدند: آسمان چیست؟
گفت: دایرۀ کوچکی به رنگ آبی

جایگاه تان را تغییر دهید تا دیدگاهتان تغییر کند

  • مجتبی جیریایی
۲۵
دی

بزرگترین عامل بازدارنده هر شخصی افکار کهنه و ترسهای خودش می باشد!
مراقب ذهنیات خود باشید!

  • مجتبی جیریایی
۲۰
دی

💎 سادگى یا پیچیدگى؟

امتحان پایانى درس فلسفه بود. استاد فقط یک سؤال مطرح کرده بود! سؤال این بود:شما چگونه مى‌توانید مرا متقاعد کنید که صندلى جلوى شما نامرئى است؟
تقریباً یک ساعت زمان برد تا دانشجویان توانستند پاسخ‌هاى خود را در برگه امتحانى‌شان بنویسند، به غیر از یک دانشجوى تنبل که تنها 10 ثانیه طول کشید تا جواب را بنویسد!
چند روز بعد که استاد نمره‌هاى دانشجویان را اعلام کرد،آن دانشجوى تنبل بالاترین نمره کلاس را گرفته بود!!
او در جواب فقط نوشته بود :«کدام صندلى؟!

نتیجه:مسائل ساده را پیچیده نکنید!

  • مجتبی جیریایی
۱۸
دی



  • مجتبی جیریایی
۱۵
دی

  • مجتبی جیریایی
۰۴
دی


ما از نسلی متفاوت هستیم، نسلی که دیگر تکرار نمی شود...
ما، هم بوی خزینه و آب انبار حمامهای عمومی یادمان است و هم، نشستن و لذت بردن در جکوزی و ماساژ با آب گرم.

 ما همانهایی هستیم که با ژیان دایی جان میرفتیم سیزده بدر و چند سال بعد توی خیابانونهای شهر، با دهانی باز ، ماشینهای بوگاتی و مازراتی را شمرده ایم!

ما  همانهایی هستیم که از بازی هفت سنگ و  کوبیدن کف دست روی عکس آدامس فوتبالی گذشتیم و به بازی پوکمنگو رسیدیم...

ما نسلی هستیم که از جاهلهای فیلمهای مسعود کیمیایی تا تیپهائی مثل گلزار را در سینما پاییده ایم و از نعره های لوتی های توی فیلم فارسی تا صدای عشوه های پسران دخترنمای این سالهای سینمای ایران را هم شنیده ایم!

ما نسل عجیبی هستیم که دیروز با سکه دوزاری ، ارتباط تلفنی برقرار میکردیم و امروز با موبایلمون، پول جابجا میکنیم ...

ما استثنائیم ... نسل قبل از ما اینچنین نبود و نسل بعد از ما هم اینچنین نخواهد بود ..

ما ساعتی که با اثر گاز دندان روی مچ دست و کشیدن عقربه هایش با خودکار بیک ایجاد میشد را تجربه کرده ایم تا آیواچ و ساعت سامسونگ را.

ما راهی طولانی را یک شبه رفته ایم!
نسل قبل از ما رفتند و اینهمه اتفاقات عجیب و غریب دنیای مدرن را ندیدند و نسل بعد از ما هم می آیند، در حالی که به علت استفاده از رایانه در کلاس هایشان، هیچ حسی نسبت به بوی دفترهای کاهی و نو در اول مهر ندارند!

ما نسل خوبی بودیم! قدر ما را بدانید که در جهان چنین نسلی که هم جواد یساری را درک کرده باشد و هم جاستین بیبر را ، دیگر نخواهد آمد!

ما تابستانهایمان به میوه چینی از باغ های مردم و توت خوردن در کوچه ها گذشت و ناگهان توی چند تابستان بعد با تورهای تایلند و آنتالیا مواجه شدیم!

به خدا ما کم گناه تریم از آنانکه ما را به مسلخ هویت سنتی مان بردند و ناگهان سطل آب سرد دنیای به اصطلاح پیشرفته را آنچنان ریختند روی سرمان که از شدت سرما به نفس نفس افتادیم!
0قاسم شریفی0

  • مجتبی جیریایی
۲۲
آذر

ثروتمندان از حوادث پول میسازند و فقرا ترس

  • مجتبی جیریایی
۲۳
آبان



همه ما یک گربه داریم که ته باغ بسته ایم

ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﯽﺷﺪ!
 ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺒﻨﺪﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ!


ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ!
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ...
ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ!!!
ﺗﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ بعدﯼ، ﺭﺳﺎﻟﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ باب ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ!!


🔘⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
خیلی از باورهایی که داریم در گذشته منطق و دلیلی داشته اند. اما داستان این جاست که باورها ممکن است با یک ریشه منطقی و عقلایی بوجود آیند اما زمانی که متولد می شوند ممکن است زندگی مستقلی از ریشه خود داشته باشند. یعنی اینکه آن دلیل (مزاحمت گربه هنگام تمرکز) از بین برود اما آن باور (اهمیت بستن گربه به درخت ته باغ) به زندگی خود ادامه می دهد.
بنابراین به زندگی روزمره خود به دقت نگاه کنیم و از خودمان بپرسیم که چرا من به چنین چیزی باور دارم و روی چه منطقی به چنین باوری رسیده ام.
مثلا چرا عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان ها بسته اند!
مثلا چرا در مراسم عزاداری، خرما می دهند و شیرینی خامه ای نمی دهند.
مثلا چرا دو طرف یک پتو یک کارکرد را دارد؟
مثلا چرا پیتزایی ها، نباید صبح ها کار کنند؟
مثلا چرا مدیران عامل باید در طبقات بالایی ساختمان ساکن باشند؟
مثلا چرا رییس جمهور باید برای دوره چهارساله انتخاب می شود؟ مثلا نمی شود بسته به عملکرد عملکردش از سال دوم به بعد، سال به سال تمدید شود تا شش سال. یعنی بازه ای داشته باشد بین دو تا شش سال؟

شاید ما چندین گربه داریم که باید برویم ته باغ و آزادشان کنیم.
حداقل برای هواخوری هم که شده سری به ته باغ بزنیم و کمی تامل کنیم.

  • مجتبی جیریایی