پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

پیام مدیریت

مجتبی جیریایی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
۱۱
بهمن

چرا از ژاپن متنفرم!

به بهانه باخت فوتبال ملی ایران به ژاپن و کنار گذاشتن نادرست کیروش از تیم ملی فوتبال ایران

ازی دختر ژاپنی که در کشورهای اسپانیا، انگلیس، امریکا، کانادا و ژاپن زندگی کرده، در ویدئویی بیست دقیقه‌ای توضیح می دهد که چرا از زندگی در ژاپن متنفر است؟

له شدن فرد زیرپاهای جمعیت!
ما ژاپنی‌ها از کودکی طوری تربیت می‌شویم که در هر شرایطی باید به جمع احترام بگذاریم. مثلاً نریختن زباله در مکان‌های عمومی بسیار خوب است. ولی جمع‌گرایی گاهی اوقات زندگی را غیرقابل‌تحمل می‌کند. احترام افراطی به جمع باعث شده تا ما با چیزهای نو و با آدم‌های متفاوت و جدید که مانند جمع نیستند دچار مشکل باشیم. دیگران تصور می‌کنند که ما ژاپنی‌ها بسیار نوآوریم ولی این‌طور نیست. ما با نوآوری‌ها و ایده‌های جدید برخورد خشنی داریم. همچنین ما به تفاوت های فردی احترام نمی‌گذاریم. در ژاپن، به‌ظاهرِ متفاوت من احترام نمی‌گذارند. من مدام در معرض قضاوت شدن هستم. مدام درباره رنگ موهایم یا تتویی که روی پوستم دارم قضاوت می‌شوم. متأسفانه تحمل تنوع فکری و رفتاری در ژاپن کم است

فرمان پذیر باش
در جامعه ژاپنی نظام سلسله مراتبی [اقتدار از بالا به پایین؛ از مدیر به کارمند، از سالمند به جوان] مدام تشویق و تقویت می‌شود. در مدرسه بین معلم و دانش‌آموز سلسله مراتب محکمی وجود دارد هرچند در سال‌های اخیر اوضاع کمی بهتر شده. در مدرسه هیچ قانونی را نمی‌توان نقض کرد. اگر نقض کنید دو یا سه ساعت در اتاق مدیر مدرسه باید پاسخگو باشید. در واقع مانند نظام ارتش است. در این نظام سلسله مراتبی فضایی برای شما وجود ندارد که ایده‌هایتان را بگویید چون شما در این نظام سلسله مراتبی یک دون‌پایه هستید. نظام سلسله مراتبی سازمانی در محل کار هم همین‌طور است.
اگر شما بخواهید ایده متفاوتی بدهید یا بخواهید متفاوت ظاهر شوید طوری به شما نگاه می‌شود که انگار دیوانه یا عجیب‌وغریب هستید. کسی شما را جدی نمی‌گیرد و اساساً آدم‌های متفاوت به‌عنوان مساله دیده می‌شوند. مدام احساس می‌کنید که روی شما فشار وجود دارد که مانند همه باشید.

فضولی اجتماعی
در ژاپن فرهنگ فضولی وجود دارد. البته ما در ژاپن بسیار به همدیگر کمک می‌کنیم. مثلاً همسایه‌ها و اقوام به هم کمک می‌کنند. ولی شما مدام در معرض سؤال و جواب قرار دارید. مثلاً بسیار طبیعیست که از شما بپرسند که دیروز کجا بودی؟ کجا رفتی؟ درباره ظاهرتان و درباره مد لباستان بپرسند. منظور من دوستان و خانواده نیستند. حتی عمو و دایی نیز از شما سؤال می‌کنند!

کامل‌گرایی ربات گونه
در ژاپن برای مثال سیستم حمل‌ونقل عمومی بسیار خوب و منظم است. این بسیار عالی است ولی در پس این موضوع قربانی‌هایی نیز وجود دارند. ما باید مانند روبات عمل کنیم. همه می‌خواهند که شما کامل باشید. اگر شما به دلایل نهفته در زندگی خصوصی‌تان اشتباه کوچکی انجام دهید برخورد بدی با شما می‌شود. برای همین وضعیت بسیار اضطراب‌آور و استرس‌زاست. همین است که افسردگی در ژاپن بالاست (رفرنس: کانال فردین علیخواه، جامعه‌شناس (https://t.me/Fardinalikhah))

☑️⭕️تجویز راهبردی:
نکاتی که این دختر جوان از ژاپن می گوید فقط نظر او نیست. منابع دیگر نیز این ویژگی ها را تایید می کنند. شما را دعوت می کنم به تامل در سه نکته زیر:

1- تمام فرهنگ ها، نقاط مثبت و منفی (البته از نظر ما) دارند. هیچ فرهنگی نیست که بدون عیب و ایراد و گاهی اوقات ایرادهای خنده دار باشد وقتی در کشوری هزاران نفر میمون پرست هستند این قابل دفاع و هضم است (البته باز از نظر ما)؟

2-  ژاپن با همین مختصات فرهنگی به پیشرفت فوق العاده رسیده است و آلمان با مختصات فرهنگی دیگری و همین طور مالزی نیز با ویژگی های منحصر به فرد خود. بنابراین قرار نیست ابتدا یک فرهنگ ایدئال، استاندارد و واحد را درست کنیم و سپس به پیشرفت بپردازیم. با فرهنگ های مختلف می شود مسیر توسعه را آغاز کرد.
 
3- ژاپن مسیری از توسعه را رفته است که اگر نگویم کاملا ولی تا حدود خوبی با مختصات فرهنگی اش همخوانی داشته است (نظم، انضباط، فرهنگ پدرسالاری/بزرگ سالاری/رییس سالاری، محافظه کاری، همکاری جمعی). ما نیز به این فکر کنیم که مسیر توسعه کشورمان/سازمان مان را به گونه ای طراحی و طی کنیم که بیشترین تناسب را با فرهنگ ایرانی (خلاقیت و نوآوری فردی، شوق بیش از حد به پیشرفت، دگرپذیری، جستجوی نتایج کوتاه مدت، علاقه به تجارت و خرید و فروش و ...) دارد. تا کنون به فرهنگ به مثابه «مانع توسعه» نگاه کردیم یک بار هم شده به مسکوی نوع خاصی از توسعه باشد. مسیری از توسعه را انتخاب کنیم که بیشترین بهره را از فرهنگ ببریم. سپس در طول مسیر مختصاتی از فرهنگ که نیازمند تعدیل و ترمیم است به مرور ساخته و پرداخته می شود

مجتبی لشکربلوکی

  • مجتبی جیریایی
۰۲
بهمن

چرا گنجشک ها در ایران تخم نمی گذارند؟

دانشمندان کانادایی تصمیم گرفتند که دور تا دور تمام قسمت های یک دشت را حصارکشی کنند و راه ورود دشمنان گنجشک ها را ببندند: راکون ها، جغدها، شاهین ها و ... گنجشک ها در امان کامل بودند. بدون هیچ گونه تهدید! اما دانشمندان بلندگوهایی را در برخی نقاط این دشت جاسازی کردند. در گوشه ای از این دشت صداهای معمولی می آمد و در گوشه ای دیگر از این دشت صداهای ضبط شده راکون ها، جغدها و شاهین ها.

نتیجه آزمایش باورنکردنی بود: گنجشک هایی که در بخش صداهای ناخوشایند بودند چهل درصد کمتر تخم گذاشتند و آن تخم هایی هم که گذاشتند کوچک تر بود. از آن تخم های کوچک تر، نسبت کمتری هم به جوجه تبدیل شد. برخی از آن جوجه گنجشک ها هم از گرسنگی مردند. چون پدر و مادرشان جرات نمی کردند برای جستجوی غذا خیلی تقلا کنند (منبع: هنر خوب زندگی کردن).
یک بار دیگر نتایج را مرور کنید:
▫️میزان تخم گذاری کمتر.
▫️تخم های کوچک تر
▫️تبدیل کمتر تخم به جوجه
▫️میزان کمتر زنده ماندن همان معدود جوجه های سر برآورده از تخم ها.

 ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این حکایت در مورد انسان ها نیز صدق می کند. این آزمایش نشان می دهد که برای تاثیرگذاری بر یک جامعه یا یک سیستم اقتصادی-اجتماعی، نیازی به تهدید واقعی نیست بلکه همان سایه تهدید کافیست. ترس و ابهام به اندازه تهدید واقعی اثرگذار است.
ما دو نوع گنجشک مهم داریم که باید زاد و ولد کنند تا چرخ های این مملکت بچرخد.
صاحبان ثروت (گنجشک های سرمایه گذار)
نخبگان علمی و فنی (گنجشگ های خلاق)
متاسفانه این روزها آن ها که می توانند می روند (فرار سرمایه و مهاجرت فراگیر نخبگان) و آن ها که می مانند تخم های کمتر و کوچک تری می گذارند و از همان تخم های کمتر و کوچک تر، جوجه های کمتر و ضعیف تری می ماند و بخشی از این جوجه ها نیز می میرند.

سرمایه گذاری در ایران چه شرایطی دارد: میزان ریسک پذیری کمتر، میزان  سرمایه گذاری کمتر، تبدیل موفقیت آمیز کم از سرمایه گذاری به کسب وکار و میزان بیشتر مرگ و میر بیشتر کسب وکارها


چه می توان کرد؟
 
1- مدیران ارشد: دولت و مدیران ارشد وظیفه ندارند که بیمارستان بسازند، جاده بزنند، مدرسه داری، بانک داری و بنگاه داری کنند. وظیفه دولت آن است که چیزی را تولید کند که مردم نمی توانند: امنیت! تصویر مثبت و قابل پیش بینی از آینده مهم ترین خروجی حاکمیت است. اگر این تصویر را بدهید گنجشک های مهاجر برخواهند گشت و تخم های بزرگ تر و بیشتری خواهند گذاشت. آنگاه مدرسه ها، بیمارستان ها، بانک ها و بیمه ها دوباره جان خواهند گرفت. و کار نیاز به هنر دیپلماسی و سیاست گذاری هوشمندانه دارد.

2- اعضای جامعه: وظیفه ما حفظ امید است. اگر در شرایطی باشیم که همه متغیرهای سیاسی و اقتصادی خوب باشد و ما امیدوار باشیم که هنری نیست. امیدواری زمانی معنا دارد و فضیلت است که شرایط دشوار، مبهم و ترس آور است. وظیفه اخلاقی (تاکید می کنم وظیفه اخلاقی) همه ماست که چراغ امید را روشن نگاه داریم. ته دل جوانان را خالی نکنیم. اگر اعتراضی داشتند صبورانه بشنویم و به تخم های گذاشته شده و ثمر نشسته در همین فضا اشاره کنیم. برای من نظام استارت آپی و جوانانی که در شرکت های استارت آپی (نوپا) کار می کنند زیباترین چراغ امید است. هر گاه کسی به من می گوید که کاری نمی شود کرد من هم اسم چند استارت آپ را پشت سرهم ردیف می کنم و می گویم اگر این ها هستند پس هنوز امید هست!


نمی شود آرزو کرد که جغدها و شاهین ها نباشند. این سنت هستی است که دشمنی ها باشند. مهم آن است که ما چگونه هنرمندانه دشمنی ها را تبدیل به دوستی یا حداقل به «دشمنی غیرموثر» کنیم و امنیت و امید ایجاد کنیم. تا شقایق هست زندگی باید کرد!

مجتبی لشکربلوکی


  • مجتبی جیریایی
۲۴
دی



دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا

چند وقت پیش برای خرید یک سنسور خاص با بخش فروش یک شرکت انگلیسی تماس گرفتم و پس از تهیه پیش فاکتور خرید، مدیر مجموعه را متقاعد کردم تا آن قطعه خاص خریداری شود. پس از وارد کردن سفارش خرید این قطعه در سیستم خریدهای شرکت و دریافت پیش فاکتور خرید بسیار شگفت زده شدم!!! قیمت درج شده در این پیش فاکتور حدود ۵۰ درصد نسبت به قیمت اصلی آن گرانتر شده بود و این پیش فاکتور توسط یک شرکت بازرگانی تخصصی ژاپنی و نه سازنده انگلیسی صادر شده بود!!

با این افزایش شدید قیمت، عملا امکان خرید آن قطعه را نداشتم و بدنبال آن بودم که بنوعی مستقیم از سازنده اصلی آنرا خریداری کنم. پس از پرس و جوی فراوان ، متوجه شدم که بر اساس قوانین شرکت ( احتمالا برای کلیه ژاپنی این قانون صادق باشد )، عملا امکان خرید مستقیم از سازنده های غیر ژاپنی وجود ندارد و باید حتما یک شرکت بازرگانی ژاپنی در این میان به عنوان واسط قرار گرفته باشد ( که طبعا باعث افزایش شدید قیمت محصولات غیر ژاپنی میشود). سرانجام مدیر مجموعه به من فهماند که بهتر است به فکر یک سازنده ژاپنی باشیم و من به ناچار قطعه ای مشابه را از شرکت پاناسونیک خریداری کردم !!! با این سیاست هوشمندانه و زیرکانه، دولت و سیستم اقتصادی ژاپن بدون زیر پا گذاشتن قوانین تجارت آزاد جهانی، عملا مالیات غیر مستقیم سنگینی را بر روی محصولات غیر ژاپنی وضع کرده است و شرکتهای ژاپنی را وادار و تشویق می‌کند تا محصولات و قطعات خود را از سایر شرکتهای ژاپنی تهیه کنند!!( انصافا راه حل بسیار هوشمندانه و موفقی از آب درآمده است!!!)

در صنعت خودمان، مدیران ما دهه ها است که شعار حمایت از تولید داخلی را سر میدهند ولی در عمل، تولید کننده بدبخت، بدهکار و گرفتار است و دلال وارد کننده پولدار و سعادتمند است. چند وقت پیش فیلم «چهارراه استانبول» را دیدم که در آن به ماجرای آتش گرفتن ساختمان پلاسکو پرداخته میشود. در بخشی از فیلم بهرام رادان ( در نقش یک تولید کننده پوشاک ورشکست شده و دربدر و فراری از دست طلبکارها) به طلبکارهای عصبانی خود گفت که پلاسکو وقتی آتش گرفت و فرو ریخت که جنس چینی با قیمتی کمتر از نصف تولید کننده داخلی وارد بازار شد و تمام تولید کننده های پلاسکو را ورشکست و بدهکار کرد و زندگی بسیاری را آتش زد.

  • مجتبی جیریایی
۱۰
دی


جکی چان؛ اتوبوس مرگ و تکنیک گوشت قربانی

در چند روز گذشته دو اتفاق افتاد که سر و صدا به پا کرد. اولی؛ پخش فیلمی از «جکی چان» در شبکه‌ کیش آن‌هم بدون سانسور بود که سوژه داغی شد و مبتنی بر اخبار رسیده، کارمندان مقصر در این ماجرا اخراج شدند، رئیس صداوسیما، هم سریع رییس مرکز کیش را اخراج کرد. این ماجرا در شبکه های اجتماعی، سر و صدای زیادی به پا کرد و طبق پیش بینی برخی نیز به صفحه این بازیگر معروف رفته و برایش کامنت های خاص گذاشتند.

دومی اما حادثه ای دلخراش بود که همه ما را متاثر کرد: اتوبوس مرگ در دانشگاه آزاد. خواسته عمومی آن است که مدیران دانشگاه آزاد را هم اخراج کنند. راستش را بخواهید زمانی که یک مساله پیش می آید، و عواطف عمومی جریحه دار می شود، بهترین راه آن است که از تکنیک گوشت قربانی استفاده کنیم.

تکنیک گوشت قربانی به زبان ساده این است که سریعا بگردیم نزدیک ترین فرد به این ماجرا را پیدا کنیم و قاطعانه وی را مجازات کنیم. برکناری، دادگاه، زندان و .... تکنیک گوشت قربانی سه مولفه دارد: نزدیک ترین فرد، سریع ترین واکنش و قاطعانه ترین برخورد. این فرمول معجزه می کند! اینگونه مدیران بالادستی تطهیر می شوند. افکار عمومی نیز آرامش می گیرد و دوباره برمی گردیم به خانه هایمان تا فاجعه بعدی!

تکنیک گوشت قربانی دو ایراد اصلی دارد: اولا اینکه متمرکز است روی افراد (و نه لایه های زیرین). فرض کنید که شما مدیر یک بخش را برکنار کردید، چه دلیلی وجود دارد که مدیر بعدی همان اشتباه را تکرار نکند؟ دوما اینکه این کار غیراخلاقی است که بدون بررسی عمیق و صرفا به خاطر آرامش افکار عمومی یک فرد متهم، و گناهکار شناخته شود. فرض کنید که شما آن مدیر باشید، منصفانه می دانید که بدون بررسی و سریعا شما عزل شوید؟!

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در مواقعی که مشکلی پیش می آید از جمله تلاطمات نرخ ارز، سکه، کمبود برخی کالاها، کشته شدن انسان ها در تصادف بین دو قطار و یا فساد مالی، کشتی سانچی و یا آتش سوزی پلاسکو و .... سه گام زیر باید برداشته شود:

1- بالاترین مقام مسوول، یک موضع گیری رسمی انجام دهد و دو نکته را شفاف کند. اولا اینکه رسما عذرخواهی صورت بگیرد (که من در طول تاریخی که رسانه ها را پیگیری می کنم به اندازه انگشتان دو دست عذرخواهی از مسوولین ندیده ام) و دوما اینکه یک تاریخ قطعی و مشخص بدهد که کمیته حقیقت یاب، نتایج کار را بررسی می کند و به صورت عمومی اعلان می کند.  

2- راس تاریخ مشخص شده، کمیته حقیقت یاب، موظف گردد گزارشی رسمی، شفاف، مکتوب و همگانی در این زمینه ارایه کند. تلاطم ارز و سکه، علت تصادف دو قطار و یا آتش سوزی سانچی هر چیزی که مساله است باید شکافته و تحلیل شود. بدترین کار این است که پرونده ها در ذهن مردم باز بمانند که متاسفانه چنین اتفاقی می افتد و پرونده هایی که باز می مانند روز به روز مثل خوره، اعتماد مردم را می خورد. این بی اعتمادی بی دلیل نیست. مبتنی بر کمیته حقیقت یاب، در مورد افراد مسوول تصمیم گیری شود. گاهی اوقات لازم است همان بالاترین مقام مسوول استعفا دهد و نه اینکه مدیر زیردستش را مجبور به استعفا کند.

3- اگر واقعا دلمان برای مملکت می سوزد، شجاعانه تمام داده های جمع آوری شده در اختیار پژوهشگران قرار گیرد تا این هزینه مادی-روانی که به جامعه تحمیل شده، مانع از بروز اشتباهات مجدد شود و یادگیری ملی شکل بگیرد. شما کدام فاجعه یا اشتباه یا خطای ملی را سراغ دارید که اطلاعات آن افشا شده باشد. تا بتوانیم آن را تحلیل کنیم و لایه های زیرین و ساختارها را درست کنیم؟ به همین دلیل هم هست که اشتباهات تکرار می شوند.

ملتی که زیاد اشتباه کند، ممکن است زنده بماند، ملتی که برخی اشتباهاتش را تکرار کند خسارت زیادی می پردازد. اما ملتی که اشتباهاتش را زیاد تکرار کند، قطعا شکست خواهد خورد و عقب خواهد ماند. تلاش کنیم در دام تکنیک گوشت قربانی نیفتیم. ما نمی‌توانیم اشتباه نکنیم، اما می‌توانیم، هر اشتباه را به یک اهرم پیشرفت تبدیل کنیم به شرط آن که جسارت عذرخواهی، جرات افشای اطلاعات و  شجاعت مقاومت در برابر واکنش سریع و هیجان کور را  داشته باشیم و عقلایی تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم

  • مجتبی جیریایی
۰۸
دی

چرا ایران، ژاپن نشد؟

زمانی یکی از مسوولان ارشد کشور گفته بود که ما باید ژاپن اسلامی شویم! ظاهرا این فانتزی، فقط خواسته دوران ما نیست. بیش از صد سال است که ما ایرانی‌ها خود را با ژاپن مقایسه می‌کنیم، حدود ۱۱۰ سال پیش، ناصرالملک، که در دوران قاجار چند سالی هم نایب‌السلطنه بود، جایی گفته: راه سعادت ملت این است که ما هم همان راهی را برویم که امپراتور ژاپن رفت و امروز برای سرمشق مللِ غافل و خواب‌آلوده هیچ نمونه ای بهتر از ژاپن نیست. اما چه شد که ژاپن، ژاپن شد و ایران، ایران ماند!؟

باید اعتراف کرد که نمی شود، به این مساله به سادگی پاسخ داد. یکی از روش ها توجه به تفاوت هاست.  تفاوت های رفتاری، تفاوت های جغرافیایی و یا تفاوت های نهادی. در این فرصت کوتاه فقط به سه تفاوت اشاره می کنم و شما را به تامل فرامی خوانم.

۱. ژاپنی ها خیلی شیک و مجلسی حاضرخوابند!
معروف است که ژاپنی‌ها اصلاً نمی‌خوابند. خودشان هم خیلی به این مساله اعتقاد دارند. ولی اگر چندوقتی را در ژاپن بگذرانید، مداوماً با آدم‌هایی روبه‌رو می‌شوید که در ایستگاه مترو، روی نیمکت‌های خیابان و ... خیلی شیک و مجلسی خوابیده‌اند. یکی از اساتید مطالعات ژاپن می گوید: ژاپنی ها حاضرخوابی می کنند! (خواب در حضور دیگران).
ژاپنی ها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار می کردند، تا کشورشان را از نو بسارند. متوسط ساعات کار ژاپنی ها در سال ۱۹۸۳ از تمامى کشورها بیش‏تر گزارش شده است؛ یعنى ۲۱۵۲ ساعت که نسبت به کشور بعدى؛ یعنى آمریکا، ۲۵۴ ساعت بیش‏تر است. از خودمان صادقانه بپرسیم ما در روز چند ساعت کار مفید می کنیم؟


۲. ژاپنی ها از اویاتوئی گائی‌کوکوجین استفاده کردند!!
یکی از اقدامات فوق العاده ژاپنی ها، استفاده از مشاوران بین المللی بود. آمار این مشاوران حیرت‌انگیز است: بین ۱۸۶۸ تا ۱۸۸۹ ، ۲۶۹۰ مشاور بین المللی (یا به قول ژاپنی‌ها اویاتوئی گائی‌کوکوجین) در همۀ زمینه‌ها از هنر و موسیقی گرفته تا امور نظامی و اقتصادی از کشورهای مختلف دنیا دعوت شدند: ۱۱۲۷ بریتانیایی، ۴۱۴ آمریکایی، ۳۳۳ فرانسوی، ۲۵۰ چینی، ۲۱۵ آلمانی و ۹۹ هلندی. ایده مدیریت کیفیت جامع متعلق به یک آمریکایی بود اما در ژاپن به ثمر نشست و خود را در کیفیت بی نظیر سونی و تویوتا نشان داد.

هنوز که هنوز است، بهره کشی (عمدا کلمه بهره کشی را استفاده کرده ام) ژاپن از خارجی ها ادامه دارد، نه تنها در کسوت مشاور که بسیاری از مدیران ارشد شرکت های معروف ژاپنی، خارجی بودند و یا هستند: یک فرانسوی، رییس نیسان است، مزدا از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ مدیران عامل غیر ژاپنی داشته است. آلبرت کریچمن مدیر عامل گروه میتسوبیشی فوسو است و ....
برای اینکه اهمیت این نکته را بیشتر درک کنیم باید توجه کنیم که ژاپن در همه این صنایع، در جهان پیش رو است مانند اینکه ما برویم برای صنعت فرش از چین، برای کشت و فرآوری زعفران از اسپانیا و برای تولید پسته از کانادا مدیر بیاوریم!
 

۳. ژاپنی ها تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را می فهمند!
در این کشور هیچ بهانه ای برای تاخیر پذیرفته نیست. نه تنها انسان ها که تمام سسیستم ها نیز به وقت حساسند. مثلا قطارهای متروی توکیو در روزهای عادی هر دو دقیقه یک بار راه می افتند. نکته جالب اینجاست که اگر هر روز در ساعت خاصی سوار مترو شوید، مسافران تقریبا همان ها هستند که هر روز می بینید!
جالب اینجاست بدانید متروی ژاپن در صورت تاخیر برگه ای به مسافران میدهد تا رییس شان بداند که عذرشان موجه است. در این کاغذ، نام قطار و مدت زمان تأخیر به دقت نوشته شده. مقایسه کنید با قرارهای کاری ما؛ ساعت ۳ قرار می گذاریم، ۳:۱۵ اعضا حاضر می شوند. تا ۳:۲۵ راجع به حواشی صحبت می کنیم. ۳:۳۰ دنبال دستور کار می گردیم، ۳:۴۰ یک نفر به خاطر جواب دادن به تلفن همراه جلسه را ترک می کند و ۳:۴۵ جلسه را ادامه می دهیم و جلسه با ۴۰ دقیقه تاخیر به پایان می رسد و کار بعدی ما ۴۵ دقیقه دیرتر آغاز می شود.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ایران قرار نیست ژاپن شود، هر کشوری مختصات یگانه خود را دارد، تاریخ، جغرافیا، باورها و ارزش ها و عادت ها. بنابراین کپی برداری یک اشتباه استراتژیک است، اما الهام گرفتن و یادگیری فعالانه توصیه شدنی است. اشتباه بزرگی است که بخواهیم همان راهی را برویم که ژاپن رفت، اما می توانیم به تفاوت ها بنگریم و بیاموزیم برای توسعه نیازمند آنیم که تفاوت هشت و هشت یک دقیقه را بفهمیم، ضمن استفاده از تمام پتانسیل های داخلی، هیچ ابایی برای بکارگیری زبده ترین مدیران و مشاوران بین المللی نداشته باشیم و کار کنیم؛ منضبط، خستگی ناپذیر و با وجدان. اولی و سومی را باید از دبستان آغاز کرد و دومی را مدیران شجاع و چارچوب شکن باید ترویج کنند.

مجتبی لشکربلوکی

  • مجتبی جیریایی
۰۳
دی


  • مجتبی جیریایی
۱۳
شهریور
اگر میلیون ها عروسک برایت بیارند نه مادرت میشود نه پدرت
لعنت به آل سعود و حامیانش
  • مجتبی جیریایی
۱۱
ارديبهشت


  • مجتبی جیریایی
۱۱
ارديبهشت


  • مجتبی جیریایی
۰۱
اسفند
  • مجتبی جیریایی